سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی...

جمعه 87 بهمن 18 ساعت 5:57 عصر
بسم الله

زندگی...

بعضی آدمها خیلی زور بزنن آخرش چیزی بیشتر از یه موجود زنده نیستن! بعضی ها هم هستن موجود زنده بودن، اون هم از نوعی که گاو و گوسفندها هستن، براشون لکه ننگ بزرگیه! این جور آدم ها زندگی میکنن برا خودشون! اون هم چه زندگی.

به نظرتون ما نسل سوم انقلاب اسلامی چند درصد زنده ایم، چند درصد  زندگی می کنیم ؟

به نظرتون اونایی زندگی کردن که تو اون سال های خفقان دوره شاهنشاه آریامهر تو اون ساختمون وحشتناک کمیته مشترک ضد خرابکاری شلاق خوردن و زیر آپولو رفتن اما حرف نزدن. یا ما نسل سوم انقلاب؟

اونایی زندگی کردن که تو اون سال های 61-60 ریش می گذاشتن و پیرهن سفید رو شلوار می اندختن و عین خیالشون نبود که هر آن ممکنه یه منافق، به خیال خودش محض رضای خدا و مسعود رجوی هم که شده کلت رو در بیاره و یه گلوله تو سرشون خالی کنه یا ما ؟!

اونایی زندگی کردن که تو اون بلبشویی که بنی صدر راه اندخته بود با دست خالی 45 روز  ارتش عراق رو پشت دروازه های خرمشهر نگه داشتن یا ما ؟

اونایی زندگی کردن که 575 روز بعد تو مسجد جامع خرمشهر نماز شکر خوندن یا ما؟

اونایی زندگی کردن که تو والفجر 8 زدند به دل اروند وحشی تا عملیاتی شکل بگیره که ارتش عراق برای دفعش یک چهارم کل ارتشش رو از دست بده آخر سر هم نتونه یا ما ؟

اونایی زندگی کردن که 16 کیلومتر رو تو آب های خلیج فارس شنا کردن تا اسکله البکر و الامیه رو بگیرن ، اون هم تو دنیایی که سالها بعد ارتش اسرائیل نتونسته بود با اون همه توپ و.تانک باریکه غزه رو که پهن ترین جاش 8 کیلومتره رو بگیره؟

اونایی زندگی کردن که تو طلائیه ایستادن همونجایی که شهید میثمی گفته بود « هر کس در طلائیه ایستاد، در کربلا هم بود می ایستاد.» یا ما؟

برادرا، بحثم بیشتر در دایره دوستانیه که این مطلب رو می خونن به نظرم ضعفی که همه ما به اون مبتلا هستیم نداشتن تجربه زندگیه به این معنی که نسبت به نسل های اول و دوم انقلاب کمتر تو صحنه های بزرگ حضور داشتیم. و شاید بزرگترین تجربه های ما کارهایی بوده که در بسیج دانشجویی انجام دادیم که البته خود همین مسئله آفاتی داشته که دوستان تقریبا همه تا حدی مطلع هستند اما معمولا ترجیح داده میشه در جمع های دو سه نفره و خیلی یواشکی مطرح بشه تا یه جایی مثل شورای بسیج .

پ.ن: به نظرتون شیطون بخواد بچه های بسیج رو به غیبت کردن بندازه از چه راهی وارد میشه؟    به نظرتون لابی کردن گزینه خیلی خوبی نیست.

پ.ن2 :  یه روز آقای X خواست به اسم آقای Y وام بگیره. رفت دنبال آقای Y. با هم رفتن بانک.  چند روزی معطل کار بانک بودن . یه روزی آقای X مدارک یادش می رفت یه روز برادر آقای X که قرار بود چک ضامن رو بیاره چک یادش می رفت . بعدش آقای X رفت یه ماه مسافرت. خلاصه آقای Y وقتی آقای X نبود وام رو گرفت و همون روز رفت ریختش به حساب آقای X. بعد پنج ماه از اونجایی که آقای X یادش رفته بود قسط ها رو بده بانک شروع کرد زنگ زدن به آقای Y که پس قسط ها چی شد؟! نکنه فکر کردی وام بلاعوض گرفتی مرد حسابی! بعد آقای Y مجبور شد زنگ بزنه به آقای X که مرد حسابی بیا برو قسط ها رو بده!
یه مدت بعدش آقای X به دوستش گفته بود آدم باید بدهکاره آقای Y باشه بلکه آقای Y بهش زنگ بزنه!!

پ.ن3 : می گن از ویژگی های آخرالزمان اینه که بهبهانی ها ادعای لارج بودن می کنن! البته شما می تونید برای اصفهانی ها هم به کارش ببرید و البته کمی تا قسمتی هم برای شوشتری ها!.

نوشته شده توسط : r_samen

گوشم با شماست[ حرف ]



این وبلاگ در گذر زمان

راننده تاکسی
مرگ اسطوره!
زندگی...
کف با کفایت جناب آقای مدیریت
جوانک سمج
نیمه پنهان کار فرهنگی
و اما مظلومیت شهید ...
سوال و سوال و سوال
به بهانه هفته دفاع مقدس
[عناوین آرشیوشده]